۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

2- نقد‌ ِ بدون ِگیس‌و گیس‌کشی!

یکی از بزرگترین ایراداتی! که من دارم این هست که نقدی که روی منطق من نچرخه رو ابدا" نمی پذیرم! حالا طرف عزیزترین دوستم باشه، زیر بار نمی رم! حالا طرف کلا" آدم منطقی باشه اما برای نقدش دلیل منطقی که من بخوام رو نداشته باشه، باز هم زیر بار نمی رم! و با سرسختی سعی می کنم نقد رو رد کنم.
دیروز توی این سر شلوغی و اینهمه بگیر و ببند راه افتادم رفتم دفتر انتشارات که کتاب دومم رو برای عقد قرارداد مورد بررسی قرار بدن! به محض ورود چشمم به جمال دو تا از منتقدین شعر روشن شد! خدا خدا می کردم یه وقت هوس نکنن روی کتاب دومم نظر بدن که مطمئنا کار به گیس و گیس کشی کشیده می شه! – نه که من اینروزها کلا اعصاب ندارم! –
به محض نشستن در مورد کتاب اولم سؤال کردن که بدون تعصب نظرم رو در موردش گفتم و عنوان کردم ابدا" راضی به چاپش نبودم و نیستم و کاش کتاب دومم اولین کتابم بود!
ازم خواستن چند تا از کارهام رو بخونم! خوندم و صریحا اعلام کردند که از پنج کار، سه کار فوق العاده قوی هستن! اما اون دوکار جای بحث دارن! بعد نه که کلا" من دیدم نسبت به منتقد جماعت خوب نیست و همیشه فکر کردم این قشر محترم از هیچ تلاشی برای ریش ریش کردن آدم!! فروگذار نمی کنن!! مدام منتظر بودم شروع به کار کنن! البته انتظارم زیاد طول نکشید! در مورد مطالعاتم سوال کردند و اینکه تا چه حد به روز هستم. در مورد نقدهایی که مطالعه کردم و نظرم در مورد سبک های شعری! بعد هم یه لیست بلند بالا بهم دادن که حتما تهیه کنم!!! که البته نصف این لیست رو قبلا مطالعه کرده بودم و از نصفه بقیه اش بیشترش رو قبلا" تهیه کرده بودم تا در اولین فرصت مطالعه کنم! حالا اون وسط من همش منتظر بودم جیغ بزنم یا بهشون یادآورشم رفتارشون در مقابل سکوت من و اطلاعاتی که دارم و اینکه مدام سعی دارن به من بقبولانن که به روز نیستم، بی ادبانه و غیرحرفه ای هست! اما سکوت کردم!
دهنم باز مونده بود از رفتار خودم! شاید این اولین بار بود که اینطور رفتار کردم! اما خوب میشه گفت خیلی سیاست مدارانه و بدون جنجال بود! البته این موضوع می تونه به آقای هیس این نوید رو بده که می تونه مِن بعد بدون ترس و لرز من رو مورد انتقاد قرار بده!
+ لینک چیدن اینجا هم مصیبتی ست در نوع خودش!

۱۸ نظر:

Miss-MarY !! گفت...

من بودم کار از گیس و گیس کشی هم میگذشت !!!!

اصلا اعصابه همچین آدمایی رو ندارم !!

آفرین به صبر و سیاست شما ! :دی

ناشناس گفت...

از شمایی که شعر می‌گید و روحیه لطیفی دارین این رفتار منعطف هم انتظار میره :)

هاD گفت...

از شمایی که شاعر هستین و روحیه‌ی لطیفی دارین این رفتار منعطف انتظار میره :)

بانو گفت...

مبارکه لینکت کردم...

موسیو گلابی گفت...

کار خوبی کردی ... با توجه به شناختی که ازت با خوندن چند تا پست پیدا کرده بودم انتظار داشتم حداقل دو نفر رو مجروح و سه نفر رو زخمی کنی و در نهایت با بر جای گذاشتن پنج مصدوم ازشون خداحافظی کنی!

نسرین گفت...

یعنی من عمرا این فکر رو میکردم که تو شاعر باشی ! به جان خودم بیشتر به نویسنده بودن میخوری تا شاعر !

خانم صورتی گفت...

مبارکه جیغ جونم!راستش با اینجا زیاد حال نمیکنم.شاید واسه اینه که به وب قبلی و بیشتر عادت کرده بودم.امید است به اینجا هم عادت کنیم!:)

خانوم آسموني گفت...

خب اولن كه مباركه
دومن كه به اقاي هيس هم تبريك ميگم :d
ايشونم زين پس شما رو مفيوض كنن و شما هم با اين صبر مثال زدنيتون انتقاد ها رو بپذيريد و كلن حالشو ببريد
ولي منم باورم نميشه كه شاعر باشيد!
يني اينجاس كه ميگن! ببين دنيا رووووووووو
هوم
موفق باشي
بوس بوسي

دختر آبی گفت...

آبسلام گلم خوبی خوشی ؟

بانو گفت...

چرا؟؟؟؟

رها گفت...

خیلی دوست دارم شعراتو بخونم...

آسمان(مشی) گفت...

ای بابا!! تو هم که رفتی بلاگ اسپات!!
دیگه باید دهن خودمو سرویس کنم تا برات نظر بزارم! دارمت خانوم جیغ!
اما بعضی وختا می کامنتم! بعضی وختا نه!
به نظر من کار درستی انجام دادی که با جنجال تمومش نکردی!!

گلابتون گفت...

چنزدی لهشون کنی بی تربیتا رو !!!!!

آهای جیغی ... لینک من کو ؟!!! آیکونی یه خانوم عصبانی که یه وری دست به کمر وایساده و یه پاشو تپ تپ میزنه زمین !!!!!

ترگل گفت...

منم جای شما بودم همین کارو میکردم هرچند که تو دلم بهشون فحش میدادم:دی

تارا گفت...

می تونم راحت نبودنت با اینجا رو درک کنم عزیـــزم
مگه داری کجا میری خانومی؟

ناشناس گفت...

سلام عزيزم
خوبي؟؟ وبلاگ نو مبارك!!!!! انشالله كه خير اين در و ديوار خوشگلش رو ببيني جوون. يه كم نظر دادن اينجا عجيبان غريبانه اما عادت مي كنيم يواش يواش....
نمي دونستم كه كتاب هات چاپ شدن.. تبريك مي گم. من البته از شعر چيزي نمي دونم اما براي استعدادت بهت از صميم قلب تبريك مي گم چون كار هركسي نيست.....

Mrs.ZigZag گفت...

به نظرم نصف سکوتت واسه این بوده که اولن طرفت رو خیلی نمی شناختی و رودربایستی داشتی باهاشون. بعدشم اینکه طرف دو تا "منتقد" بودن!!! کسانی که مطمئن بودی اولن کارشون اینه و به کارشون واردن و در ثانی باهات آشنایی شخصی ندارن که مثلن نقدشون رو بذاری رو پدر کشتگشون! خلاصه که من حسابی از جفتمون ناامیدم در این زمینه D:
البته در مورد انتقاد پذیریمون در مقابل طرفمون ها... مثلن آقای هیس یا زیپ!!!! ((:

Mrs.ZigZag گفت...

اینا رو بیخیال حالا! خیلی واست خوشحال شدم که سه تا از کارات رو بی عیب خوندن... این یعنی یه چیزی از عالی اون طرف تر!!!! شیرینی داره دیگه؟ D: