ما خانوم ها، هر قدر هم منطقی باشیم و سعی کنیم مسائل منطقی زندگی رو با مسائل عاطفی قاطی نکنیم اما باز روزهایی رو داریم که تنها چیزی که برامون مفهوم نداره منطق هست! لطف کنید مسیر فکرتون رو از اونجایی که رفت دور کنید! ابدا منظورم اون روزهای خاصی نیست که حتی از خودمون هم بدمون میاد و متناوبا" تکرار میشه!! منظور روزهایی هست که شاید در سال تنها یکی دو بار پیش بیاد!
تا حالا چندبار شده احساس کنید وسیله ای شدید در جهت آرامش دادن به مردی که در کنارتون هست و اونهم شده یه پسر بچه لوس و ننر که هر قدر شما سعی می کنید آروم ترش کنید اون انتظار داره شما بیشتر انرژی بذارید و ابدا هم به این فکر نمی کنه که شما هم ظرفیتی دارید و حالا باید یکی پیدا بشه که برای شما انرژی بذاره!
چند بار شده به این نتیجه برسید، مردی که در کنارتون هست فراموش کرده شما یک زن هستید با تمام ظرافت های زنانه و احساسات رمانتیک که از بد روزگار مردتون فکر میکنه چون زن و مرد حقوق مساوی دارن پس باید احساسات رمانتیک زن نادیده گرفته بشه؟!
چند بار شده به این نتیجه برسید که خودتون به تنهایی باید از پس راست و ریست کردنه همه مسائل بربیاید و ابدا هم نمی تونید روی مردتون حساب کنید؟!
چند بار شده به این نتیجه برسید که مردتون هیچگونه شناختی با درونیات یک زن نداره و هر چی رو هم که می دونه الله بختکی هست و از روی مطالعه وشناخت شخصی نیست!؟
چند بار شده احساس کنید مردی که کنارتون هست و به انتخاب خودتون هم در این جایگاه هست! اصلا بیخود کرده در این جایگاه هست و اصلا در این حد و اندازه نیست که همچنان در کنارتون باشه؟!
اینها رو نگفتم که سریع نتیجه گیری کنید که در حال حاضر من درگیر این افکار هستم و به خون هیس تشنه! و یا اینکه داغ دلتون رو تازه کنم! اینها رو گفتم که به این نکته اشاره کنم که همونطور که ما زن ها درگیر احساسات منفی می شیم، مردها هم آدم هستن!! می تونن درگیر همین احساسات منفی باشن. پس به جای اینکه هی براشون قیافه بگیریم و نقشه بکشیم که چطور تلافی کنیم و یا اینکه چطور ازشون بیگاری بکشیم که آدم!! بشن!! سعی کنیم در مورد احساساتی که درگیرش هستیم باهاشون صحبت کنیم!
اینطور کمتر حرص می خوریم و کمتر روی اعصاب خودمون راه می ریم! مردها که ککشون هم نمی گزه!
این جمله آخر رو گفتم که آقایون فکر نکنن زیادی مدافع حقوقشون هستم!