۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

53- یادآوری ِ ذهنی!

من کلا" از اون دسته از آدم هایی که بدون هیچ مقدمه ای تصمیم می گیرن یهو با آدم صمیمی بشن، فراری ام! به عقیده من برای هر صمیمیتی زمان لازمه و افکار مشترک! و هر چیزی خارج از این دو به نظرم غیرعادی میاد! به همین دلیل هم هست که تعداد دوستانی که دارم از انگشتای دو تا دستم هم کمتره!
البته منظورم از دوست کسانی هست که با توجه به نزدیک شدن ِ سال ِ 2010!! رفیق سولاریوم و گیریل هم، باشیم! و الا کسانی که همینطوری با هم سلام علیکی داریم و سالی، ماهی، اگه وقت بشه یادی از هم بکنیم که زیاد دارم! البته دوستان وبلاگنویس شامل این بحث نمی شن!
هیچوقت برای من، ارتباط برقرار کردن از نوع نزدیکش کار دشواری نبوده اما خودم سعی کردم اینکار رو دشوار کنم! من بر این باور هستم، زمانی که من تصمیم می گیرم وقتم رو در کنار کسی بگذرونم، اون شخص باید در دیدگاهها و افکار و البته اهدافش تا حد زیادی فرد ِ با ثباتی باشه.
از دید من برای تداوم یک ارتباط جدای از صرف وقت و انرژی زیاد باید نگاه بازی داشت. و البته این تداوم تنها از راه ارتباطی دو جانبه و تلاشی دو طرفه به دست میاد! هر ارتباطی در ابتدا شکننده هست و دو طرف باید مراقب خیلی از رفتارهاشون باشن! البته هر کس روشی داره و روش من میشه گفت یه روش باز هست! یعنی راحت برخورد می کنم که طرف مقابلم احساس آرامش کنه و بعد سنجش شروع میشه! ابدا" سعی نمی کنم از راه سیاست برای شناخت وارد بشم اما سعی می کنم خوب ببینم و خوب بشنوم! و کافیه تعداد اشتباهات طرف مقابلم بیشتر از حد نسابی باشه که تعیین کردم! خیلی راحت همه چیز رو تموم می کنم! 
به عقیده من هر نوع ارتباطی صرفا" نباید تنها یه ارتباط باشه بلکه باید هدفی رو پیگیر باشه! 
این ها رو نوشتم که به خودم یادآور بشم که چیزی در من تغییر نکرده حتی با توجه به تغییر محیط و ارتباط ها!