۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

56- تعادل ِ نامتعادل!


اثرات آنفلانزای ِ جک و جونوری هنوز همینطور از سر و روی من میباره و بنده با پرویی تمام سعی می کنم اصلا" به روی خودم نیارم که هی تب می کنم و هی لرز! البته این بی عاری چند دلیل داره! اول اینکه مامان ِ محترمه برگشتن ایران و کسی اینجا نیست که نازم رو بکشه و هی بهم برسه! و دوم اینکه انقدر درس عقب افتاده دارم که ابدا" وقت ندارم به مریضی و حاشیه اش فکر کنم!
همیشه سخت ترین قسمت زندگی هماهنگی بین اهداف و امکانات هست و البته این موضوع برای کسانی دشوارتر میشه که هم خر رو بخوان هم خرما رو! یعنی هم علم بخوان هم ثروت!! روی مستقیم صحبت با خودمه!!
استقلال مالی داشتن همیشه برای من اون هم با علاقه زیادی که به پول و پس انداز دارم، عجیب لازم بوده و هست!! و البته استقلال مالی جز با داشتن شغل و درآمد به دست نمیاد! حالا در نظر بگیرید این با برنامه ریزی من برای آینده و البته هدفی که دارم تا حد زیادی مغایر هست! چون راهی که من دارم همچین درآمد زا نیست که بشه روش حساب کرد! حداقل تا زمانی که مثلا" یه شانسی بیارم در حد نویسنده مجموعه داستان های " هری پاتر!! " که اونم نه من انقدر شانس بی در و پیکری می تونم داشته باشم، نه ذهن ام اونقدر می تونه غیرواقعی پرداز باشه!!
اینروزها درگیر بررسی اوضاع و شرایط موجودِ اینجا هستم برای تصمیم نهایی گرفتن! پیدا کردن گزینه های پر درآمد و جمع بندی اونها از هر لحاظ یه طرف، فهمیدن موضوع بازنشستگی اینجا یه طرف ِ دیگه! 

راستش از وقتی فهمیدم بازنشستگی اینجا برای خانوم ها مثل ایران با بیست و پنج سال خدمت نیست- ایران هیچ قانونش خوب نباشه، اما این یکی قانونش به نظر من جای بحث نداره!!:دی - بلکه باید دقیقا" تا شصت و پنج سالگی یه بند کار کرد تا بعد از اون اگر جونی مونده بود برای زندگی، از امکانات و حقوق بازنشستگی استفاده کرد، همچین هولی افتاده به جونم که بیا و ببین!
همش دارم فکر می کنم؛ "کی می تونه تا شصت و پنج سالگی کله سحر از خواب بیدار بشه و با دل و جون هم کار کنه!!؟؟"
حالا نه که الانه من می خوام کار کنم و قراره بعد از شصت و پنج سالگی هم زندگی کنم! و البته حالا اگر هم بخوام تا اون زمان کار کنم و شانسی زنده هم موندم، اون پول کفاف ِ حرص من توی پس انداز کردن رو می ده!!
شاید این هیچ خوب نباشه که ذهن من مرتب به آینده دور پرتاب میشه و سعی می کنم برنامه ریزی این روزها فردا رو هم تحت تاثیر قرار بده اما به عقیده من اون آینده دور از حالا خیلی مهمتر هست، حتی اگر هیچ وقت نیاد!!
به هر حال اگه دیدید زیاد از پول و مادیات و زرق و برق زندگی و البته خواسته های جاه طلبانه معنوی حرف می زنم، برای اینه که دارم بین خواسته های مادی و معنویم تعادل ایجاد می کنم!
حالا کدومش بیشتر بهم میاد؟!:دی

۱۵ نظر:

verona گفت...

oommm...be nazare manam ozae mali besiar besiar moheme va esteghlal dar an be khosos!! :-Dsay kon ta mitoni ba deghat tasmim begiri.
ishalla bimaritam zodtar khof mishe azizam.

نسرین گفت...

جاه طلبی بیشتر بهت می یاد . می یاد دیگه به من چه خب ؟!

نازگل گفت...

امیدوارم زودتر خوب شی . بهت میاد هر دو تا رو با هم به یه اندازه داشته باشی حالا مالی یه خرده ترازوش سگین تر :))
در انتخابی که پیش رو داری موفق باشی

خودم گفت...

منم خیلی جاه طلبم و دوست دارم هی پول در بیارم البته حلال بودنش واسم خیلی مهمه : )))
اینو بدون که آدمیزاد تحت هر شرایطی به هر چی می خواد می رسه! فقط کافیه ایمان و اراده و پشتکار داشته باشه. سخته اما می شه!

Miss.MarY ! گفت...

:*

خوبــــی ؟!

میخونمتـــــا ... ;)
عطرم هــم گرم و شیرین می باشد و به درد زمستون می خوره شاید هرکسی نپسنده ولی من به شدت سلیقه خودمو تو عطر قبول دارم !
Givenchy absultley اسمشه ...
مدل Givenchy very بوی همینو میده خیلی ملایم تر !!
به نظرم فوق العاده اس جیــغ !! :دی

arya گفت...

سلام خوبی؟خوبم
در وبلاگی به این عظمت تبادل لینک معنی داره؟
من لینک شما رو با نهایت شرمندگی قرار دادم شما هم اگه وقت می کنی به وبلاگم سر بزن و برام نظر بزار اگر هم شد لینکم کن
مرسی
http://www.chocolateboss.blogspot.com

روشنک گفت...

ببینم جیغ جان ما مگه اینجا برگ چغندریم؟ مارفیق خوشی و ناخوشی و انفولانزا بگیری و دلتنگی رفع کن بعدرفتن مامان و ایناییم و خودمون نازتو می‌کشیم.
اصن تو برو بشین هم بهت میرسیم هم درساتو می‌خونیم هم بلاگتو اپ می‌کنیم اصن پاش بیفته تا 65 سالگی کار می‌کنیم تا تو بازنسشته بشی. والا دیگه وسعمون در همین حده اگه کم و کاستی هم هست خودت ببخش
آینده نگری و برنامه ریزی واسه اون خیلی عالیه. خودت بهتر از هر کسی شرایط خودتو می دونی و اینکه تصمیم نهایی رو چه جوری بگیری.
اون لباس عروسی ایرانت خیلی بهت میاد :دی

حامد گفت...

خوب البته همه ما میدونیم که پول داشتن بهتره
این که فکر کنی یه آدم 65 ساله میتونه از بازنشستگیش لذت ببره خیال بیخودیه!
اون موقع باید به فکر این باشیم که قرصامون رو سر وقت بخوریم و فقط یه سری غذاهای خاص بخوریم و نمیدونم این کارو بکنیم و اون کار رو نکنیم
حرص بچه ها به کنار
خدا کنه حداقل من یکی انقد عمر نکنم!
همین الان این final destination آ[ری رو دیدم! الان من اصلا به آینده نمیتونم فکر کنم!!!! فقط به فکر مرگم! :|

سعید(زیر تیغ) گفت...

خوب به نظرم بهترین کار ممکن اینه که آدم با حال زندگی کنه البته نه اون حال ها این حال یعنی حال کنه از زندگی کردن یا تو حال خونه زندگی کنه یا با حاله نور زندگی کنه یا وقتی ... حال .نه و هر چی دیگه حالا هر کدوم ح بود که هیچ هرکدوم ه بود خودت یه حالی بهش بده

مهراوه گفت...

يه صبحهايي كه از خواب بيدار ميشوم كه برم سر كار با خودم ميگم اي خدا اين ماجرا تا سي سال ديگه ادامه داره اون وقت اشكم در مياد كه تفريح تو 60 سالگي به چه دردم ميخوره؟؟؟
ميدوني اين روزها براي من كار كردن از جاه طلبي نيست شده يه نياز يه اجبار حالا خوبه تو ميخواهي با كار كردن حس جاه طلبيتو ارضا كني
اميدوارم زود زود خوب بشي

ماه مون گفت...

بله بله فرزندم بهترین کار رو می کنی و امیدوارم زودتر تعادل برقرار بشه یهو دیدی هری پاترم گذاشتی تو جیبت

خدا رو چه دیدی ....

غزلک گفت...

جفتش دیگه؛چرا نباشه!
به نظر منم استقلال مالی خیلی مهمه. واقعا هم زحمت میکشن 65 سالگی به بعد که دیگه حقوق بازنشستگی نه به درد این دنیا میخوره نه اون دنیا!!

sani گفت...

ye zarbolmasal mige: namborde ranj ganj moyasar nemishavad, mozd aan gereft jane baradar ke kar kard :D

مداد رنگي گفت...

هر دوش :دي

ناشناس گفت...

ای جاااانننن..
خب اینکه آدم پول رو برای رسیدن به هدفش بخواد که اصلا بد نیست.. اینم که سعی کنی با کار کردن به پولی که بهش احتیاج داری برسی هم که عالیه! می مونه یه چیز... سعی کن این وسط از زندگیت هم لذت ببری.. حیفه که همه امروزت رو برای آینده یا گذشته خراب کنی. به قول خودت تعادل شرط اصلیه. موفق باشی عزیز دلم...