۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

32- بهشت گردی!

قبلا گفته بودم شهری که من درش ساکن هستم یه شهر توریستی هست. یعنی میشه گفت تمام جذابیت هایی که توی گوشه گوشه آلمان هست، میشه یکجا اینجا پیدا کرد. از مجسمه های غول پیکر و ساختمان های قدیمی و معماری عجیب کلیساها گرفته تا جنگل های بکر و دریاچه زیبای بُدن ز ِ ( boden see) و ... .
همین دم در خونه ما!! البته با ماشین حدودا ده - بیست دقیقه ای فاصله داره!! یه جایی هست به اسم جزیره گل ها (Insel mainau)، بهش میگن بهشت آلمان. از همون روز اولی که من پامو گذاشتم اینجا، بعد از پیگیری مصرانه همه در مورد شنا کردنه من توی دریاچه، مورد بعدی که همه روش حساس بودن، رفتن من به همین بهشتشون بود! من و هیس هم هی نرفتیم هی نرفتیم تا اینکه الانه دم سرمای زمستون یهو عزممون رو جزم کردیم که بریم. خلاصه دیروز کله سحر توی تخت از این دنده به اون دنده می شدیم که یهو احساس کردیم هوا آفتابیه! مثل فنر از جا پریدیم و بعد هم راهی شدیم!
شاید اگر همون روز ِ اولی که اومدم اینجا به جزیره گل ها می رفتم برام خیلی جذاب تر بود تا حالا که توی این مدت هم کنار دریاچه ولگردی هامو کردم و هم توی عمق جنگل های اینجا و انقدر گل و بلبل دیدم که دیگه دیدن این همه گل در یکجا همچین به وجدم نیاورد! البته وقتی اینا رو به آقای هیس می گفتم، بهم یادآور می شد که الان دیگه ابتدای پاییز هست و بیشتر گلهایی که توی تابستون اینجا هستن الان وجود خارجی ندارن! به هر حال که دیروزمون در این جزیره گذشت!
اینجا یه جایی داشت به اسم تالار پروانه!
والا ما ایران که بودیم پروانه های ایران رو باید یه چند کیلومتر دنبال می کردی که شاید پروانهِ خسته بشه و یه جا بشینه و تو بتونی یه نیم نگاهی بهش بندازی اما پروانه های اینجا! دست هم بهشون می زدی جم نمی خوردن از جاشون!
+ و +
یه جایی بود به اسم تالار پرندگان! اما دریغ از یه پرنده که من اونجا دیده باشم! اما تا دلتون بخواد اونجا دم و دستگاه عرق گل گیری و شراب سازی بود!
دیروز به مناسبت فستیوال اکتبردر کاخی که در جزیره گل ها هست، برنامه بود و یه عده ای با لباس های قدیمی اونجا حاضر بودن!
+ و + و +
والا یه خانوم و آقای محترمی برهنه روی نیمکت نشسته بودن، با هر دوشون عکس انداختم اما از گذاشتن عکسی که با آقاهه انداختم به دلیل بیش از حد پیدا بودن جاهای بی ناموسی!! معذورم!
+
اول از این بالا عکس انداختیم! +
بعد رفتیم از پایینش عکس انداختیم! البته من نشسته بودم و ابدا هم قصد بلند شدن نداشتم و ملتی هم که اونجا حاضر بودن، از من و منظره با هم عکس مینداختن! البته اجبارا"
+
ملت از گل و بلبل عکس مینداختن، ما هم از بر و بیابون!
این هم عکس هایی از مناظر. البته قبلش از اینکه همچنان من و هیس در عکس ها حضور پر رنگ داریم پوزش می طلبم!
+ ، + ، + ، + ، +
والا این رو گذاشته بودن و گفته بودن اگر از اینجا عکس بگیرید منظره میشه عکس کنار دریچه! و این شد!

۱۵ نظر:

اُلیــــــــــو! گفت...

وااااااااااااای نــازنین چــه طبیعتـی..خوش به حـالتون..

کلی خوشحال شدم دوبــاره این فــر موهـاتـو دیدم:دی نمی دونی من چقد موهاتو دوست دارم 8-}

مواظب خودت بـاش بــانوو..مرسی از عکسای خوشگلت:*

ماه مون گفت...

به به عجب عکسایی

سانی گفت...

ممنون از این پست مصور . خیلی قشنگ بود عکس ها و ایضا خانوم جیغ و آقای هیس :)

dina گفت...

سلام. چه جاهای قشنگی :)

پري ناز گفت...

اي ول. عجب جاهايي . خيلي خوشگلن

هاD گفت...

به به به به . چشممون به جمال آقای هیس روشن شد :)

آنتیگونه گفت...

حالا مثلا سرمای زمستونه اینقدر اینجا بهار بود؟ چقدر ناز

سعید(زیر تیغ) گفت...

سلام
خداوکیلی جا به این قشنگی رو آدم اینطوری بی حس و حال ازش تعریف می کنه یه خورده در خصوص صنعت توریسم تلاش کن شاید جوگیر شدیم یه سر با رویا اومدیم اونجا
شما رو که مفتخر به رویت بودیم می شد تصور کرد آقای هیس رو خیلی نه ولی در کل بزنم به تخته چش حسود کور انگاری یه بادی رفته زیر پوستت ها درسته

گلابتون گفت...

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی قشنگ بودن نازنین جون .......
خوش به حالتون .
امیدوارم همیشه شاد و شنگول باشین .

نسرین گفت...

عجب استطاری کردی خودتو آقای هیس رو ! چقد بهم می یایدا !
خوش به حالتون که خدا بهشت رو بهتون داده !

بانو گفت...

واییییی تو که هیکلت خیلی خوبه

خانوم زیگزاگ گفت...

چرا کامنتینگت رو می بندی جدیدن؟ ):

هجران گفت...

چرا کامنتینگات نیس؟!
داشتن یکی که بشه باهاش آب زرشک خورد و بعد سال های سال هم به یادش خوش بود خیلی نعمته!

نیستی پیدا؟!

هجران گفت...

عکس ها رو دیدم!
تو که چاخ نیستی اصلا!
می بینی رنگای شما رنگای راستکیه رنگای ما دروغی؟!

آسمون(مشی) گفت...

اینه تسایته قایزه....
سفر در زمان؟
منظره های خوشگلی بود خانوم جیغ!
با اینکه کامنتدونی پست آخرو بستی
اما من با پررویی تمام براش می کامنتم:
در مورد کار منم همینم! اگه نخوام یه کاریو انجام بدم ،طرف پوست خودشم بکنه ها ،من محاله طرفش برم!