۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

51- سفارت انگلیس همان اتوبوس!؟

من کاری به سیاست دولت بریتانیا ندارم! در مورد درست یا غلط بودن سیاست هاش هم نمی خوام صحبت کنم، فقط انگار حکایت سفارت بریتانیا هم درست شده مثل حکایت فوتبال و اتوبوس های شرکت واحد اتوبوسرانی!
دیدید وقتی مردم ایران!! می رن استادیوم آزادی برای دیدن فوتبال، چه تیمشون ببره چه ببازه شیشه ها و صندلی های اتوبوس ها در امان نیستن؟! حالا شده حکایت سفارت بریتانیا!!
دولت ایران چه خوشحال باشه و چه ناراحت! چه موضوع روز ربطی به انگلیس داشته باشه و چه نه، چه مداخله ای صورت گرفته باشه چه نه، همیشه یه عده ای رو داره که بریزتشون جلوی سفارت انگلیس!
+

۱۰ نظر:

غزلک گفت...

اینم منطق مردم ماست دیگه!

نسرین گفت...

اینا کلاس کاره !

نگين گفت...

مهم اصل كاره! بهونش راحت پيدا ميشه!

خودمم گفت...

والله دروغ چرا
تا قبر
آ
آ
آ

مهراوه گفت...

سياست دائي جان ناپلئون همينه ديگه

saeed(ziretigh) گفت...

khob ham sar dar ghashangi dareh ham khosh masireh

حامد گفت...

بهونه نمیخواد که
میخوان برن تسخیرش کنن!
تو شهر ما هم همیشه یه سری نشستن جلوی در استانداری برای تحصن! یه روز پرسیدم امروز چه خبر شده هیشکی نمیدونست. بهونه ای نداشتن کلا اومده بودن به همه چی اعتراض کنن

Unknown گفت...

سلام.
خب البته این انگلیس هم هیچ وقت پاشو از تو کفش مردم ایران بیرون نمی کنه ...

اما خب! من هیچ وقت به این نکته توجه نکرده بودم.

افشین گفت...

[گل] ** پيش اي مادينه شير

-------------------------------- ** خانه از دشمن بگير [گل]

[گل] شير زنان ايران , در شرايطي که کشور عزيزمان در ظلم ,

فساد و خرافات آخونديسم گرفتار آمده

دوش به دوش مردان دلاور و از جان گذشته براي نجات

ميهن در تلاشند -

با درودي گرم به همه مبارزين راه آزادي

از سوي دانشجويان و خانواده شهداي راه آزادي ,

دانشجويان زنداني و زندانيان سياسي از همگان براي

راه پيمايي آرام , شانزدهم آذر ماه دعوت ميکنيم

باشد که با شرکت در آن با دانشجويان زنداني - زندانيان سياسي

و روزنامه نگاران در بند و ... هم صدا شده و ميهن در بند مان

را آزاد سازيم .


وعده ما 16 آذر پر جوش تر ، پر خروش تر ، گسترده تر

خداوند نگهدار ایران باد .... منتظر ت هستم [گل][بدرود]

ناشناس گفت...

یه بار من و خواهرم صبح رفتیم از در سفارت رد شدیم هیچ خبری هم نبود، همین طوری محض خنده به خواهرم گفتم بیا یکی یه لگد بزنیم به دیوار سفارت و فرار کنیم! مثل این بچه ها که زنگ می زنن در می رن. خلاصه کلللی الکی خندیدیم و شب که داشتیم اخبار رو می دیدیم گفت که امروز یه عده جلوی در سفارت بریتانیا تجمع کردن و بهش حمله کردن... خواهرم می گه:ای وای دیدی ازمون فیلم گرفتن!!!
دیگه از اون روز ما شدیم سوژه ی خانواده هروقت به سفارت حمله می شه مامان می گه: اعتراف کنید ببینم امروز دیگه چه آتیشی سوزوندید؟؟؟